فرش قزوین یکی از معروف ترین هنرهای استان قزوین است و از دیرباز در شهر قزوین و بخشهای گسترده آن بافتن گلیم، جاجیم، قالی و قالیچه رواجداشته و زنان و مردان ایلات و عشایر این منطقه تاریخی روزهای فراغت خود را به بافتنفرش اختصاص میدادند.
هنوز هم در تمامی روستاها بافتن گلیم و جاجیم کمابیش رواج دارد و جزو آئین و عادات مردم روستانشین است.
اگر زن روستایی بیشتر به بافتن گلیم و جاجیم دلخوش کرده و کمتر به بافتن قالی وقالیچه میپردازد، به این علت است که جاجیم و گلیم مانند قالی و قالیچه نیاز به تار و پود زیادو نقشه از پیش اماده ندارد بلکه بافنده به یاری ذوق خود با وسایل مقدماتی که تهیه کردهمیتواند به آسانی اشکال طبیعت را در هیبت هندسی و کاملا انتزاعی در کار خود نقش کندوبه یاری رنگهای تند و درخشان رشتههای آمادهاش، دستاورد خود را در طرح یک هنر بومیبه ثمر برساند.
زن روستایی گلیم را با این ویژگیهایش و به خاطر صرفه به حال بودنش مناسب کلبه و اتاق خود میداند و جاجیم را که در فصل زمستان به کرسیاش زیبایی میبخشد و یا به شکل فرش زینت بخش گوشهایی از اتاقش میگردد دوست دارد، ولی در کار قالی و قالیچه آنچنان سلیقهای به خرج نداده است. از این رو ارزش دستاوردهایش نسبت بهفرشهای شهری کم است و بنابه گفته کارشناسان اعتبار هنری هر فرش به چگونگی و آمیزش چهار عنصر اصلی یعنی (رنگ ثابت، نقشه اصیل، تار و پود مرغوب و بافت) بستگیدارد.
برخلاف تصور بسیاری از مردم اهمیت اساسی فرش تنها به میزان تعداد رجها و گرههای آن نیست، بلکه به میزان تبحر و هنری است که در ترکیب این چهار عنصر اصل بکاربرده میشود.
این عناصر را در فرشهایی که در گذشته نه چندان دور در کارخانهها وکارگاههای کوچک در شهر قزوین بدست استادان چیره دست و هنرمند بافته میشد بخوبیمیتوان دریافت که یکی از این کارخانههای بزرگ (اعتماد) و دیگری (سلامت) بود کهفرشهایی هنوز هم شهرت جهانی خود را حفظ کرده است و از مرغوبترین و اصیلترینفرشهای ایران محسوب میشود.
فهرست مطالب
در سال ۱۳۰۹ چند تن از سرمایه داران این شهر قزوین به یاری سید مجتبی نبوی و حاج مهدیمعتمدی قزوینی که هر دو از مردان روشنفکر و نیکوکار این شهر بودند کارخانه فرشبافیبزرگی به نام شرکت اعتماد تأسیس کرده بود.
این کارخانه در کاروانسرای آقا معصوم کهدارای باراندازهای گسترده دالانها و انبارهای گوناگون بود تشکیل گردید و گروه بسیاری از هنروران و صنعتگران قزوینی و آذربایجانی و کاشانی در این کارخانه به طور منظم (اجیر) به کار و کوشش مشغول شدند و چون محصول کارگاههای آن، چه از نظر نوع خانه و چه از حیث نقشه و بافت و رنگ بسیار زیبا و مرغوب بود، بزودی فرش قزوین شهرت جهانی پیدا کرد و خریداران آن چه در داخل و چه در خارج از کشور روز به روز افزونتر میشد و تعداد کارگران آن نزدیک به ۲۰۰۰ نفر رسید و میزان دستگاههای فرشبافی آن نیز از ۴۵۰ دار تجاوزکرد.
گویند کارشناسان بزرگ خارجی هنگام بازدید فرشهای این کارخانه به صاحبان آنگفتند:
از انگشتان این صنعتگران گوهر میبارد، قدرشان را بدانید.
باری این کارخانه نزدیک به یازده سال همچنان به کار خود ادامه داد ولی متأسفانه با بروز جنگ جهانی دوم و رویدادهای ناگوار شهریور شوم سال ۱۳۲۰ به بعد، به علت در هم ریختگی اوضاع و نامناسببودن شرایط اقتصادی و متوقف شدن صدور فرش به آلمان و دیگر کشورهای جهان، کارگاهها یکی پس از دیگری تعطیل گردیدند و یک چنین کارخانهای که محصولش با بزرگترین کارخانههای فرشبافی جهان رقابت میکرد، از میان برداشته شد؛ گرچه دیری نپائید که به همت شادروان سید مجتبی نبوی شرکت دیگری بنام (سلامت) تأسیس یافت. ولیآنهم در اثر هرج و مرج و نابسامانی کشو بساطش برچیده و از بین رفت.
لازم به یادآوریاست که گذشته براین دو کارخانه بزرگ، کارخانهها و کارگاهها و واحدهای فرشبافی دیگری نیز از سالهای ۱۳۰۹ به بعد در قزوین دایر گردیده بود.
از جمله کارخانه شاهرودی در سرای سعدالسلطنه جنوب شهر با ۱۱۲ دستگاه، کارخانه استاد جلیل در یکی از خانههای بخش دو با۳۸ دستگاه،
کارخانه استاد صادق در کوچه آب خور خوری با ۱۷ دستگاه، کارگاه قرهباغی در سرای سعدالسلطنه خیابان امام کنونی با ۷ دستگاه و چند واحد دیگر هم بصورت پراکنده در این شهر به بافت فرش قزوین مشغول بودند، ولی تاسالهای ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۲ تمامی آنها به سرنوشت کارخانههای اعتماد و سلامت دچار شدند ویکی پس از دیگری تعطیل شدند.
یاد این نکته ضروری است که فرش قزوین بافته شده در این کارخانهها با اینکه مرغوب بودند ولی هیچیک به پای مرغوبیت کارخانه اعتماد و سلامت نمیرسیدند.
در سالهای اخیر شنیده شد که قالیبافی شرکت اعتماد قزوین را بعضی از کارشناسان اروپایی شاهکار صنعت شمردهاند؛ چرا که فرشهای اعتماد قزوین چه از نظر کیفیت خامه و تار پود و چه از لحاظ هماهنگی وتنوع و تناسب رنگ و نقش و چه از حیث رنگهای ثابت و بافت، جزء شاهکارهای جاویدانی است که از هنرمندان پر ارج این شهر باستانی به یادگار مانده و قسمت مهمی از هنر جادویی و سحرآفرین آنها به کشورهای جهان صادر شده و با مرگ بیشتر اینگونه استادان، نامشاننیز از خاطرهها فراموش گشته است.
سید محمد فارسی باف، استاد خلیل رفوگر، مشهدی ابراهیم لبینات فروش، محمد پریور، استاد محمد کاشی، آقا رضا قزوینی، استاد اصغر ساری، استاد شهباز، استاد صادقکرمانی و استاد محمد یزدانی از جمله استادانی هستند که از جهان هستی رخت بربستهاند.
لازم به یادآوی است که یکی از آثار دیزانی، زیارت نامهایی است که به خط سید محمدمصلائی از قالی بافته شده که اکنون در مخزن شاهزاده حسین (ع) نگهداری میشود.
از باقیماندگان این استادان که گذشت روزگار چهره بعضی از آنها را شکسته و توان جوانی را ازآنها گرفته است معدودی بیش نیستند که نامشان در زیر میآید.
حاج سید هادی حسینی معروف به همدانی که در سالهای ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۲ مشغول بکاربوده و خود ایشان هم زمانی سرکارگر کارخانه اعتماد قزوین بوده است که در سال ۱۳۶۴دارفانی را وداع گفته و هم اکنون اسماعیل خندان که بعلت کهولت سن نیروی کار کردن نداردباقی مانده و همینطور سید علی رفیعی دبیر خط مدارس قزوین از جمله استادان بنامقالیباف این شهر که در زمینه فرش فعالی داشته، میبافتند.
غلامرضا اسکندر خانی و سه برادر دیگرش، در حال حاضر در قیصریه به فرش فروشیمشغول هستند که این چهار برادر از جمله روفوگران کارخانه اعتماد و سلامت به شمارمیرفتند که در حال حاضر در قید حیات میباشند.
عباسقلی نبوی کارمند فعلی سازمان برق قزوین، یکی از فرشبافان میباشد که سالها درکارخانه اعتماد کار کرده است.
از بین زنان فرشباف این شهر بنامهای محبوبه بیگم، مرضیه بیگم رضوی نبوی دخترانسید مجتبی نبوی هستند. زبانزد عام و خاص میباشند و بدین ترتیب فرشبافی استان قزوینبه طور پراکنده تا سالهای ۵۷ و ۵۸ برپا بود که برخی از این واحدها به کمک بانک کشاورزیتشکیل یافته بود ولی بافتن جاجیم و گلیم در بیشتر روستاها رواج داشت و تعدادهفت واحدشعربافی در گوشه و کنار این شهر دایر بود.
در پایان باید دانست که این هنر ارزش همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در بیشترشهرکها و روستاها و حتی حاشیهها شهرنشینی و خود استان روز بروز تاکنون افزایشیافته است و همچنان ادامه دارد.
از قدیم در اطراف قزوین فرش متداول بوده ـ در دهات ـ میان ایلات ساکن حوزه قزوینغالب کناره قالیچه، گلیم و جاجیم بافته میشد.
فرش قزوین دارای رنگ ثابت است و از رنگهای گیاهی در آن استفاده می کردند. اما از حیث بافت تعریفی ندارد، نقشههای آنهم اگر چه بوی است اما جالبنیست.
فرشهایی که در شهر بافته میشد دارای سبک خاصی نیست اغلب نقشههای مرغوبی ازجمله شاه عباس لچک ترنج، حاجخانمی، ظل السطانی بود که از نظر کمیت و کیفیت بسیارخوب است.
سبک بافت در این کارگاه (اعتماد ـ سلامت) هر دو گره (ترکی بافت ـ فارسی بافت) بودهاست که هر گره فرش از ۳۵ تا ۸۰ ریشه هم به کار میرفته است.
که از جمله این قالی بافان کهبه این سبک کار میکردد میتوان به مرحوم علی دیزانی اشاره کرد. ایشان مدیر دبستانپیرنیا بود و زیارتنامهای به خط سید محمد مصلائی برای شاهزاده حسین (ع) بافته است.
نقشه شاه عباسی به سلسله طرحهایی اطلاق میشود که بیشتر عوامل شکلگیری آنها رانگارهها و نقشهای مرسوم در دوره صفویه و سلطنت شاه عباس تشکیل میدهد.
این عناصر و نقشها عبارتند از: گلهای چند پر ساده و مرکب معروف به شاه عباس وخطوط کمانی پیمان، اسلیمیها و نگارههایی به شکل ابرهای چینی که برای تزئین متن به کارمیروند.
طرحهای شاه عباسی به انواع افشان، لچک ترنج، ترنجدار، درختی، جانوری، شیخصفی، طره دار سلسلهای شاه عباسی تصرفی، ترنجی طره دار، بوته دار، لچک ترنج کفساده قابل تقسیم است.
زمینه اینگونه فرشها مشحون از برگها و گلهای اسلیمی و ختایی و خطوط مدور کمانی است که هر یک بر دیگری سوارند و بعضی از آنها حیواناتی چند را در میان شاخ و برگهایخود پناه دادهاند، به نحوی که باغی پر از گلهای رنگارنگ را تداعی میکنند.
این باغ پرگل بهوسیلهی حواشی باریک و حواشی پهنتر احاطه شده که خود نیز گلهای سرخ و برگهای نخلی و بعضیشان نقوش هندسی را دربردارند.
نقشه شاه عباسی افشان، فاقد ترنج میانی و لچکهایچهارگوشه است و برخلاف افشان تکراری، طرح ردیفهای پائینی در ردیفهای بالایی تکرارنمیشود و تنها از نیمهی قالی به بعد است که این نقوش قرینه میشوند.
این طرح که از زمانهای قدیم جهت تزئین جلوههای چرمی و کتب قدیمی به کار میرفته و از اصالت ویژهای برخوردار است بعدها توسط هنرمندان طراح، برای قالی بافی نیز به کار رفت.
طرح این گونه فرشها دارای ترنج میانی به شکل دایره یا لوزی است که دو سر ترنج در بالا وپائین و گاه طرفین نیز آن را احاطه میکند. چهارگوشهی زمینهی میانی را چهار نقش یکسانبه نام لچک که اکثرٹ ربعی از ترنج میانی است تزئین میکند.
داخل ترنج و همچنین لچکها پیچها و برگهای نخل مانند و اسلیمیهای دهن اژدهایی و نقوش از برگهای ختایی و شاهعباسی گرداگرد ترنج را پر میکنند.
در پارهای از نقوشی ترنجها از دو طرح مرکزی ولیکنمتحد المرکز تشکیل میشوند.
زمینهی حاصله بین لچکهای چهارگوشه و ترنج مرکزیفضایی بیضی شکل را ارائه میدهد که از جانب طول در دو طرف به حاشیهها میرسد. بعضی از طرحهای فاقد لچکهای اطرافند، که در این صورت آنها را طرحهای شاه عباسی ترنجدارمینامند گرچه طرحهای لچک و ترنج بدون قانون مدونی توسط بافندگان برروی قالیها اجرامیشوند، لیکن طراحان و حتی بافندگان ذهنی باف نیز مقیاس هایی را در نظر میگیرند که باتوجه به آنها فرش از تناسب بیشتری برخوردار خواهد بود
به عنوان مثال درازای ترنج یعنیبخش اصلی ترنج، صرف نظر از سر ترنجها معمولا مساوی ۱۲ درازای تمام قالی است.
طرح این نوع قالیها که بیشتر در کرمان و قم مرسوم است ترکیبی از نقوش سنتی وحیوانات با اعمال سلیقههای مختلف است، نقش مرکزی معمولا مشحون از گلهایشاهعباسی و ختایی است که به توسط لچکها و حواشی حیواندار محصور شده است.
در اینگونه طرفها گوزنها، گرگها و شیرها و غزالان هماهنگ با چرخش شاخههای پیچان در تک وتاب و جست و خیزند و استفاده ی متناوب از نقش حیوانات ظریف متن در حاشیه به صورتیقرینه به آن زیبایی خاصی میبخشد.
این طرح دارای ترنجی ظریف در وسط است و متن آن مشحون از گلها و برگهای شاهعباسی و اسلیمی است که به قرینه بافته شدهاند. ویژگی این نقش، طرهای است، که به صورتسلسله گرداگرد متن آمده است.
به بیانی دیگر در این گونه طرحها لچکها برخلاف معمول، ازربع لچک تشکیل نشده بلکه به صورت طره، سرتاسر متن را دور زده است.
قالیهای با این نام، با الهام از فرش معروف آرامگاه شیخ صفیالدین اربیلی طراحیمیشوند.
این گونه فرشها در وسط ترنجی دارند که با گلهای بسیاری احاطه شده است. اینگلها که اصطلاحٹ به خربزهای شهرت دارند در مقیاس بزرگتر برای بافت قالیهای بزرگترشیخ صفی به کار میروند.
از نقش گلهای خربزهای برای تزئین لچکهای چهار گوشهی قالیکه خود برابر یک چهارم ترنج وسط هستند، نیز استفاده میشود. نقش حاشیهی این گونهفرشها ترکیبی از کتیبهها و قابهای مخصوص قالیهای شیخ صفی است که به صورت یک درمیان قرار گرفته و گلها را دور بر خود جا داده است، و به جای سرترنجها دو قندیل در سر دوترنج آویزان است. صرف نظر از تناسب کلی، هرگونه تغییری نیز میتواند به تنوع این طرح بیفزاید.
عوامل تشکیل دهنده این نوع طرح، همان نقوش اصیل شاه عباسی است که توسط خطوط مانی و پیچان در یکدیگر ادغام یافته، گردش میکنند. قرینه سازی و هماهنگی به نقشقالی حالتی دلپذیر میبخشد. ایجاد دخل و تصرفانی در ساختار کی طرح و متن، به طور مثال، حذف لچکها و استفاده از نیم ترنجها در اضلاع متن فرش و برخورداری از قابها و کتیبههایتزئینی به طور قرینه در اضلاع جانبی.
نقش بته چه بصورت نقشهای گردان (منحنی) و یا هندسی (شکسته) همواره زینت بخشتولیدات بسیاری در صنایع دستی کشورمان بوده است.
نمونهای از این نقش در تزئین قسمتچرمی قمقمه مکشوفه در پازیریک مربوط به سده پنجم ق. م ـ و نقوش منقور بر ستونهایمسجدی در بلخ مربوط به قرن ۴ ه’ و یا ظروف سفالین مکشوفه در کاشان و ری مربوط بهقرون ۷ و ۸ ه’ ق خود میتواند بیانگر قدمت و سابقه دیرینه این نقش در هنرها آذینی ایرانباشد در تعیین اصل و منشاء نقش بته تعابیر مختلفی عنوان شده است.
تشبیه این نقش درایران به شعله و نمادی از آتشکده زرتشتیان و یا میوه کاج، نخل، بادام، صنوبر و یا پرندههمسر و یا مشتبه ساختن آن با شیارهای رودخانه جو منادر دره کشمیر و میوه انبه و یاسگی به معنی طوطی ماده در هند، نشانه احترام و اعتقادی است که در باورهای عامر دوکشور برای این نقش قائلند زیرا تا قبل از قرون ۱۲ ه’ ق (۱۸٫ م) نمونهای از این نقشرا بعنواننقش آذینی برروی زیراندازهایی نظیر گلیم و یا فرش نمیبینیم لکن بعد از آن به لحاظگسترش روابط تجاری و خواست بازارهای جهانی و اعمال نظر تجار این نقش بعنوان یکنگاره تزئینی در زنیت بخشیدن فرشها به کار میرفت به نحوی که امروز بیش از ۶۰ گونه ازآن را تحت عناوینی مانند بته میری (بته کوچک) بته زمرای (بته متوسط) بته خرقهای (بتهبزرگ) بته بادامی (بته شکل بادام. بته جقهای (بتهای بزرگ با بتهای کوچک در جوار آن) و بتهترمهای تحت عنوان (فطیقهای، برگردان، دو سر، تاجدار، قلمکار، جوانهای) و دیگر انواع نظیربته جقهای ساده، سرمرغی، محرومات، بته چپ و راست، قهر و آشتی، پسر و دختر، هشتگل، شاخ گوزنی، بته بادامی میبینیم.
برخی از مراکز تولیدی نظیر میر سربند در به کارگیری این نقش دارای سابقهایطولانیاند به نحوی که نام سربنداز قرن ۱۲ ه’ ق بهمره بته مورد استفاده همواره مد نظر بودهاست در کرمان نیز این نقش به طور فراگیر به صورتهای خرقهای، ترمهای، طرح سراسریگاه در میان دریایی از بته هایی دیگر و گاه در زمینه طرح اصلی و یا حاشیه عهدهدار تزئینبوده است. که ناگفته نماند د قزوین در سال ۱۳۰۹ یکی از طرحهایی که در کارخانه اعتماد وسلامت بافته میشده است بتهای معروف به ظل السلطان بوده است. در منطقه غرب کشورنیز این نقش رایج است در سنه نقشه هشت گل مشتمل بر هشت بته همچون شعاع بدور گلمرکزی زمینه را که بیشتر به رنگهای ملایم و پخته لاک، سرمهای، عاجی است پر میسازد.
در بیجار از نقش بصورت نگارهای فرعی بیشتر در کنار نقوش اصلی دیگر دیده میشودزنجان نیز با برخورداری و الهام از نقش بته بیجار آن را با حالتی درشت و زمختتر استفادهمینمایند. فراهان ملایر ساروق نیز به فراوانی از نقش بته بهره میبرند. اصفهان و همدان نیزاین نقش را نیز به صورت یک طرح ثانوی با تعابیر خاص منطقه میبافند.
نقش بته به صورت ساده یا گلدار تحت عنوان قبادخانی خاص عشایر جنوب و بخصوصفارس است که به همراه نقوش ستارهای و رنگهای دلپذیر به صورت سرتاسری بافتههایمنطقه را زینت میدهد.
عشایر بختیاری نقش بتهای را به صورتهای گوناگون در قالیهایقاب قابی و یا خشتی به کار میبرند در تولیدات شاهسون اردبیلی نیز نقش بته را بصورتیشبیه به نقش گل فرنگ در ریخت هندسی در رنگهای قرمز لاکی و روشن میبینیم. عشایرافشار این نقش را در دو حالت هندسی و گردان جهت پر کردن زمینه قالیچهها به کار میرودخراسان و قم نیز به سبک بته به فراوانی کار میکنند.
گذشته از ایران به هند، پاکستان و قالیهای قفقاز، گنجه، شروان به صورت ذهنی و درحالتی هندسی به کار میبرند میتوان اشاره کرد و در شروان و گنجه به دو حالت گردان وهندسی به کار رفته است.
نقشه گلدانی دارای انواع مختلفی با اسامی متفاوتند که نام پارهای از آنها از این قرار است:نقشه گلدانی ختائی ـ ظل السلطان (گل و بلبل) حاج خانمی (جوشقان) سراسری، محرابی دوطرفی، تکراری، لچک ترنج، یک طرفه، دوط رفه، نقوش گلدانی اکثرٹ زاییده تخیلات و ذهنبافندگان روستائیان است که با اتکاء به ذهن خود و با مدد از تخیلات و الهام از نقوش طبیعتاطرفشان به خلق نقوشی بدیع نائل میآیند.
نوع دیگری از نقش گلدانی که در بازار تهران به حاج خانم و در شیراز به نقش ناظم مشهور است به قالیچههای ناظم کشکولی اطلاق میشود، که رعایت دقیق تناسبات وخصوصٹ اندازه و ابعاد نگارههای مشابه و مکرر در سرتاسر آن از جمله ویژگیهای مهم آناست. ظاهرٹ اصطلاح حاج خانمی (حاج خانم جهان آرا بیبی) به لحاظ ارج نهادن براهتماممیاست که این نو در احیای هنر فرشبافی قشقایی مصروف داشته است.
۱ ـ گلریز، سید محمدعلی. مینو دریاباب الجنته قزوین، ج ۱، انتشارات طه، سال ۱۳۴۱
۲ ـ آصفزاه، محمدباقر. قزوین در گذرگاه هنر، انتشارات تهران، سال ۱۳۷۴٫
۳ ـ ساولی، جواد. مقدمهای بر شناخت قالی ایران، انتشارات فرهنگسرا، سال ۱۳۷۰٫
۴ ـ مجموعهی مقالات چهارمین کنفرانس بینالمللی فرش ایران، انتشارات مرکز توسعهصادرات ایران، شهریور ۱۳۷۴٫
۵ ـ به آذین، م.ا، قالی ایران، انتشارات ابنسینا، سال ۱۳۴۶٫
۶ ـ وکیلی، ابوالفضل. کارگاه فرش ایران، انتشارات هنر، سال ۱۳۸۰٫
۷ ـ حضرتی، محمدعلی. قزوین آئینهی تاریخ طبیعت ایران، انتشارات طه، سال ۱۳۸۳٫
۸ ـ صوراسرافیلی، شیرین. فرش ایران، انتشارات تهران، سال ۱۳۷۹٫