شاخصترین عنصر ایرانی فرش است
حمید کارگر، رییس مرکز ملی فرش ایران طی یادداشتی نوشت: با نامگذاری سال ۱۳۹۷ به «حمایت از کالای ایرانی»، سوگیری گفتار و کردار نهادهای مختلف کشور به این حوزه مشهود است و البته که هر بخشی از ظن خود یار این نام میشود.
رییس مرکز ملی فرش ایران که به عنوان یک ایرانی علاقه مند به فرش دستباف باور دارم که دستبافته های این سرزمین را میتوان ایرانیترین کالایی نامید که بایسته است مورد حمایت قرار گیرد.
فرش از دیرباز به عنوان یک عنصر قابل اتکا در سخن گفتن از ایران مطرح بوده است و میتوان ادعا کرد شاخصترین عنصری است که ایرانی بودن را نمایندگی میکند.
چرا که همه اقوام و قومیتهای ایرانی در جای جای این سرزمین در ایلات و عشایر، در روستاها و در شهرها با آن در تعامل بودهاند و فرش فارغ از هر رنگ و زبان و مذهب با همه ایرانیان عجین بوده است.
از همین روست که فرش ایرانی وحدت در عین کثرت را به تصویر میکشد و تنوع فرهنگی ایران در نقش و نگارهای متنوع و متفاوت فرشهای مناطق گوناگون کشور نمود یافته است و در عین حال هویت خاص ایرانی بودن را نیز حفظ کرده است.
وقتی از ایرانی بودن یک عنصر یا کالا در این زمانه سخن می گوییم، یعنی که باید ریشه در تاریخ داشته باشد. باید مورد پذیرش همه اقوام باشد. نباید با منافع ملی در تعارض باشد.
باید قابل سرمایهگذاری و تبدیل شدن به ثروت باشد. نباید آنچنان در احاطه محیط نخبگی باشد که اقشار مختلف ناتوان از برقراری ارتباط با آن باشند.
باید برای بخش قابل توجهی از مخاطبان برون مرزی آشنا و شناخته شده باشد و… که نگارنده بر این باور است این همه در فرش ایرانی به عنوان سفیر کهن فرهنگ و هنر این سرزمین گرد آمده است.
فرش ایران از انگشت شمار تولیدات ایرانی است که در گذر زمان ارتباط تمدنی خود را حفظ کرده و به عنوان یک اثر فرهنگی و هنری ارزش خود را گسترش داده است.
باور نگارنده بر اینست که هرچند وجه فرهنگی و هنری فرش بر وجه کالایی آن غلبه دارد، اما به عنوان تولیدی ارزآور در میان صادرات غیرنفتی کشور و به عنوان فرایندی اشتغالزا که اشتغالی ارزان و در دسترس را در نقاط مختلف کشور شکل داده است، برای قرار گرفتن در معرض توجه و حمایت در سال جاری نمونهای بی مانند است.
اما پرسش اینست که چگونه و چه کسانی یا چه نهادهایی میتوانند و باید حامی این هنر و کالای ایرانی باشند؟ برای نمونه آیا میتوان از نقش صدا و سیما در پردازش نگاهی حمایتگر به فرش دستباف غافل شد؟ این روزها فیلمها و برنامههای تلویزیونی مروج کدام نگاه هستند؟ بررسی این نگاه چندان نیازمند پژوهشهای علمی گسترده نیست.
کافیست کنترل تلویزیون را به دست گرفته و گردشی در شبکههای مختلف داشته باشید. درنگی کوتاه در هر یک از برنامهها و مجموعههای تلویزیونی گواهی خواهد داد که آیا مبلغ و مروج این هنر و کالای ایرانی هستند یا محدودکننده آن؟!
برای تبیین دقیقتر بحث به مثالهایی متوسل میشوم.
برای نمونه به دکور استودیوهای تلویزیونی و برنامههای پرشمار گفت و گو محور سیمای جمهوری اسلامی ایران بنگرید. در چند برنامه از فرش دستباف به عنوان کفپوش یا تزیین صحنه استفاده شده است؟ پاسخ روشن است: انگشت شمار! در حالیکه کفپوش های ماشینی یا وارداتی و بیگانه با فرهنگ ایرانی به وفور به چشم میآیند.
در نمونهای دیگر آیا بدون توجه به نقش سیاستهای پولی و مالی و نظام بانکی کشور میتوان حامی هنر و کالای ایرانی شد؟ بخش اعظمی از تولیدکنندگان فرش دستباف در کشور نیازمند کمترین حمایتهای تسهیلاتی از سوی نظام بانکی کشور با نرخ ارزان و زمان مناسب بازپرداخت هستند.
این از بدیهیترین حمایتهای مورد انتظار برای کمک به تولید داخلی به ویژه در حوزه فرش دستباف است که تولیدش فرایندی زمانبر دارد و پس از پایین آمدن از دار نیز ممکن است زمان فراخی برای به فروش رسیدن بخواهد.
جدای از تولید، به فروش رساندن فرشهای حاضر نیز با توجه به دشواریهای اقتصادی خانوارهای ایرانی و کوچک شدن جیب شهروندان نیازمند یاری نظام بانکی کشور و ارائه تسهیلات مناسب برای خرید فرش دستباف است.
به بیان سادهتر، هنوز بخش اعظمی از ایرانیان از یاد نبردهاند که فرش دستباف چه ارزشها و ویژگیهای شایستهای دارد اما توان خریدش را نداشته و آن را از اولویتهای زندگی خود به کناری نهادهاند.
با تزریق اعتبار و تسهیلات مناسب میتوان تقاضا را در این بخش تحریک کرد و با رونق بخشیدن به بازار داخلی فرش دستباف هم ایرانیان علاقه مند را صاحب فرش کرد و هم تولید و اشتغال در این حوزه را گسترش داد.
اما زهی تاسف که پیگیریها برای همراه ساختن نظام بانکی کشور در این بخش تاکنون نتیجه مثبتی در پی نداشته است! این فهرست بسیار طولانی است.
پشتیبانیهای تقنینی بخش اعظمی از الزامات حمایت از هنر و کالای ایرانی است. برای نمونه در همین دو ساله اخیر کم نبوده است قوانین یا تفسیرهای دست و پا گیر از قوانین که به جای حمایت از فعالان تولید و تجارت فرش دستباف، سنگی بر سر راه آنان بوده است.
باز هم به مثال متوسل شوم. برای نمونه امکان بازگشت فرشهای صادراتی به مبداء بدون پرداخت حقوق گمرکی و فراهم ساختن امکان صادرات آنها به مقصدی دیگر دو سال است که با وجود پیگیریهای مکرر در مجلس و دولت همچنان معطل مانده است.
یا در نمونهای دیگر معافیت فرش دستباف از مالیات بر ارزش افزوده در لایحه تنظیمی وزارت اقتصاد –علیرغم نظر وزارت صنعت- حذف شده است و با وجود همراهی و قول مساعد نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای ابقای این معافیت در بررسی نهایی لایحه یادشده، همچنان دغدغه و نگرانی برای فعالان فرش ایران وجود دارد.
موضوع بیمه قالیبافان و حمایتهای تامین اجتماعی از تولید و عوامل و فعالان آن نیز دردی مزمن است که همچنان در تنگنای تامین اعتبار و مسائل مالی گرفتار آمده است.
این فهرست را همچنان میتوان بسط داد اما کوتاه سخن آنکه حمایت از کالای ایرانی –و نمونه شاخص آن: فرش دستباف- به شعار و سخنرانی نیست. با حلوا حلوا گفتن کام تولیدکنندگان فرش دستباف ایران شیرین نخواهد شد. سازمان امور مالیاتی، سازمان تأمین اجتماعی، بانک مرکزی، صدا و سیما،… و صد البته وزارت صنعت، معدن و تجارت و مرکز ملی فرش ایران همگی باید همت کنند و در عمل حمایت خود را عیان سازند.